تحقیق در مورد
زندگی بهلول
بهلول اندیشمندی حکیم و دانا بود که در زمان هارون الرشید میزیست. این دانشمند پس از مدتی در اثر عواملی خود را به دیوانگی زد و از آن پس آن را بهلول مجنون خواندند. پند و اندرزهای بهلول بسیار جالب و آموزنده است به گونهای که هنوز هم در زبان عامیانه مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه مختصری از زندگی نامه بهلول و حکایتهای این عالم را بیان خواهیم کرد. با دانشچی همراه باشید.
بهلول کیست به زبان ساده
ابووهب بن عمرو صیرفی کوفی ملقب به بهلول یکی از عقلا و دانشمندان دوره هارون الرشید درسده دوم هجری بود. بهلول در کوفه به دنیا آمد و در همانجا زندگی کرد. وی را عاقل دیوانه یا بهلول دانا مینامیدند.
کلمه بهلول در لغت به معنی شاد و شنگول میباشد؛ و از این رو نام بهلول برای این دانشمند به کار میرفت چون از زمان مشخصی به بعد، بهلول دانا خود را به دیوانگی زد.
خلاصه زندگی نامه بهلول
بهلول فردی دانا و اندیشمند بوده که پند و اندرزهای او بسیار مورد استقبال مردم شهر قرار میگرفته است. در پاسخ به این سؤال که بهلول در زمان کدام امام بود؟ میتوان گفت: در برخی منابع آمده است که بهلول از شاگردان امام صادق (علیهالسلام) بوده است برخی دیگر گفتهاند که بهلول در زمان امام موسی کاظم (علیهالسلام) میزیسته است.
اینکه چرا بهلول خود را به دیوانگی زد، درحالی که عالم دانایی بود، روایات متفاوتی دارد. برخی منابع گفتهاند چون هارون الرشید قصد داشته این دانشمند را به دربار خود ببرد و از علم او تنها در کاخ بهره برده شود، بهلول خود را به دیوانگی زده تا از رفتن به قصر سرباز زند. برخی دیگر از منابع بیان کردهاند که از آنجایی که هارون الرشید فرمان قتل امام موسی کاظم (علیهالسلام) را به بهلول میدهد، او خود را به دیوانگی میزند که این کار را انجام ندهد. اما به طور کلی میتوان گفت که هارون الرشید حاکمی ظالمی و مستبد بوده و ظلم و استبداد او سبب شده تا بهلول دانا خود را به دیوانگی بزند.
بهلول قبل از اینکه خود را به دیوانگی بزند، از علم خود برای راهنمایی و پند و اندرز مردم استفاده میکرد. او حتی پس از مجنون شدن نیز به دیگران پند و اندرز میداد. شاید شما هم اندرزهای بهلول که در قالب طنز بیان میشده را در جایی شنیده باشید.
قبر بهلول دانا کجاست؟
تاریخ وفات بهلول سال ۱۹۰ قمری ذکر شده است. مقبره وی در بغداد واقع شده و سنگ قبری به تاریخ سال ۵۰۱ هجری بر مزار وی قرار گرفته که بهلول را سلطان مجذوب نامیده است.
حرفهای حکیمانه بهلول
- بهلول را گفتند آدم ابله کیست؟ گفت: آدم ابله آن است که به کار همه میآید جز به کار خود.
- روزی بهلول وارد قصر هارون شد و چون جای خلیفه را خالی دید، فوراً بدون ترس بالا رفت و بر جای هارون قرار گرفت. چون غلامان دربار آن حال را مشاهده کردند فوراً بهلول را با ضرب تازیانه از مسند هارون پایین آوردند. بهلول به گریه افتاد و در همین حال هارون سر رسید و دید بهلول گریه میکند. از پاسبانان سبب گریه بهلول را سؤال نمود. غلامان، واقعه را به عرض هارون رساندند. هارون آنها را ملامت نمود و بهلول را دلداری داد و نوازش نمود. بهلول گفت من بر حال تو گریه میکنم نه بر حال خودم؛ به جهت اینکه من به اندازه چند ثانیه بر جای تو نشستم، اینقدر صدمه و اذیت و آزار کشیدم؛ و تو در مدت عمر که در بالای این مسند نشستهای. تورا چقدر آزار و اذیت میدهند و تو به عاقبت امر خود نمیاندیشی؟
- روزی خلیفه از محلی می گذشت، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه میگیرد.
پرسید: چه میکنی؟
گفت: میخواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چهقدر میرسد و به شما چهقدر؟ هر چه سعی میکنم، میبینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمیرسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمیرسد.